این مطلب رو دوباره برای یار آوری خاطرات زدم:
آیدا...
حتی اگر تو
یک خرس قطبی بودی یا یک دا یناسور فسیل شده
یا یه موش کور صحرایی یا حتی یه سوسک نیش دار
یا یه بوفالو آفریقایی یا یک گوریل غول آسا
یا حتی یه بچه خرچنگ دریایی یا یه مار بو آ
من ...
من بازم دوستت می دا شتم ...
چه برسه به الان که یه تپل مامانی با مزه هستی ...
ا ز طرف مجنونت مارا ل
پیام فوری و حیاتی واسه آیدا:
شنیدم که خواستگار واسه نگارم اومده
با جواهرو طلا دیدن یارم اومده
اون می خواد یار منو عروس خونش بکنه
اونو از من بگیره و منو دیوونش بکنه
نمی دونه مگه تو فقط و فقط مال منی
نمی دونه واسه من زندگی و جون منی
مدیونی
مدیونی اگه جوا ب آره بدی آیدا
از طرف : دی جی مارال
آخی زندگی .....
از کجای این زندگی بگم؟؟
از آشنایی هاش بگم یا از جدایی هاش؟؟؟
از لبخنداش بگم یا از گریه هاش؟
از غماش بگم یا از شادی هاش؟؟
از اومدنا یا رفتنا؟
از صدا قت بگم یا از دروغهاش بگم؟......
یه روزی خیلی به خدا ایمان داشتم ولی حالا داره باورم می شه که خدایی......
شما بگید اگه جای یه آدم عاشق دل شکسته که دلش یه جای دیگه گیره بودید..
از چی چی این زندگی خوشتون میومد؟آخه کفر نمی گفتید؟؟؟
بگذارید و بگذرید
ببینید و دل مبندید
چشم بیندازید و دل مبازید
که دیر یا زود
یکی بود یکی نبود ... یه پیمانی بود که پاش شکسته بود...
این پیمان بازی گوش ما دلش هوای اصفهان کرده بود ؛
بقچش بست و راه افتاد .... رفت و رفت و رفت تا رسید به یه
خونهی پر از درخت زرد آلو ؛دلش طاقت نیورد ؛ بقچش پرت کرد تو و
از در رفت بالا ؛ پیمان قصدش خیر بود (اصلا دزدی نبود) . این پیمان ما که
همهی حواسش به زرد آلو ها بود مثل یه پیشی رفت بالای دیوار ؛ وقتی رسید اون بالا
مونده بود چه جوری بپره پایین ؛ عزمش و جذم کرد و چشاش بست و خودش پرت کرد پایین
آآآآآآآآآآآآآآآخ خ خ خ واااااااااااااااااااااای پاممممممممممم محبوب کجایی که پیشیت مرد ؛ کشتنش
بیچاره پیمان یکی از پاهاش چلاق شده بود ؛ دیگه ما از بقیه ی جزئیات خبر نداریم ولی پسر خاله ی
پیشی وقتی زنگ یه چیز دیگه گفت :
نوید : سلام خوبی محبوب ؛ دیشب پیمان دیر اومد خونه ؛ کسی درو روش واز نکرد اون جوون چست و
چابک خیلی راحت از در اومد بالا ولی این شیطون بلا در این حادثه یه پاش زد چلاق کرد .
ما که باور نکردیم قضیه حتما همون بوده که ما گفتیم ....
نظر شما چیه ؟؟؟؟؟؟
لطفا هر کسی که اسم خواننده این شعر را می داند.. به ما اطلاع دهد...
برای آخرین بار خدا کنه بباره
تو این شب کویری یه قطره از ستاره
همیشه بودی و من تورو ندیدم انگار
بگو که هستی اما برای آخرین بار
وقتی دوری تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو می میره تاریکه
چه لحظه ها که بی تو یکی یکی گذشتند
عمرم و بردن اما یه لحظه برنگشتند
تو چشم من نگاه نکن منو به گریه نسپار
شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه
شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ میزنه و تپش قلبش مرتب
بیشتر میشه ،
مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ،
ولی تو اون رو نمی بینی
بهترین دوست اگه نیستی، لااقل بهترین دشمن باش، غمخوارم اگه
نیستی، لااقل بزرگترین غمم باش، هرچه هستی بهترین باش، چون بهترین
ها همیشه در خاطر می مانند، پس در خاطرات بدم بهترین باش!
اگه کسی دیونه ات بود، عاشقش باش. اگه عاشقت بود، دوستش داشته
باش. اگه دوستت داشت، بهش علاقه نشون بده. اگه بهت علاقه نشون داد
فقط یک لبخند بزن.
برای یافتن همسر مناسب خود به ما مراجعه فرمایید:
پسری هستم ۲۴ ساله متولد ۱۱ تیر؛ دارای یک عدد کافی نت به متراژ
۱*۱ میلی متر ؛ دارای یک فقره ۴۰۵ سورمه ای با شیشه های دودی ..؛
صندلی های آخر هم همیشه رزرو دختران است ؛کفش زیبای دارم که متناسب
با قدم است ؛ولی فقط تفاهم مهمه استدعا دارم ...؛ عاشق بچه اونم از نوع ۶ قلوش ؛
دارای توانای ارتباط راحت با دختران ؛ موجودی کاملا احساساتی ؛
![]()
عاشق تی شر ت های کرمی رنگ با یقه ی باز
دارای گواهینامه ی ایزو ۹۰۰۲ به علت کارکرد بالا.
همسر دلخواه :
خواهان دختری هستم حدودا زیر ۲۴ سال ؛ دارای توانای بالا در حسابداری ؛
عاشق خاله بازی با پاسور ؛عاشق پیشه ؛ خوش سلیقه ؛ مودب ؛ با اصالت ؛
توانای بالا در ۶ قلو آوردن ؛ترجیحا اول اسمش س باشه بهتره..
آیدا خانوم ما واقعا شرمنده شد
مرسی از این همه لطفی که به من دارین...
پوریا جان من به شما قول میدم که تا آخر نمایشنامه شما و مارال رو تنها نذارم....
از فرشید خان هم به خاطر اون شعر زیباشون تشکر می کنم ...
از بقیه دوستان هم کمال تشکر را دارم .
این آیدا ناز و خوشکل بیخود می کند....
آیدا باید بمونه....
حالا هرکی با من موافق نظر بزاره.......
(لطف کنید نظرهایی بزارید که آیدا نظرش عوض بشه)
دوستان من سلام......
قبل از هر چیزی می خواستم اول از این آیدای ناز و خوشکل و دوست داشتنی بد بخت (خودم) ...که تو
این نمایشنامه ها تایپیست بود؛ویرایشگر بود؛نویسندگی میکرد ؛ مغز متفکر داشت ؛داستان عوض میکرد و.....
.. تشکر فراوان کنم و بگم که واقعا این خوشکل خانوم سوخت به پای مارال و پوریا ......
ولی این آیدا خانوم دیگه حوصلش سر رفته و می خواد بشینه درسش بخونه ..... پس همین جا از همتون
اول تشکر بعدم خداحافظی می کنم.
ما ۲ تا پشت کنکوریی بد بخت بیچاره هستیم که سر عمر داریم درس می خونیم ؛ اونم چه درس خوندنی از صبح تا شب داریم اینجا ول می گردیم):
گناه داریم به خدا خسته شدیم دیگه چقدر درس؟
این درسا هم که تو کله ی ما نمیره ؛ اصلا می دونید ما می خوایم ترک تحصیل کنیم
به نظره شما ما ۲ گل نا شکفته باید چه خاکی به سرمون بریزیم ؟؟؟؟ میگید به درس خوندن ادامه بدیم یا اینکه وللش هر چه بادا باد ؟؟؟؟